1 خطت که رفت در بغل هاله ماه ازو پوشیده است کعبه پلاس سیاه ازو
2 من بسته ام لب طمع، اما نگار من دارد دهان بوسه فریبی که آه ازو!
3 عشق کریم سایه فکنده است بر سرت هر آرزو که می کشدت دل، بخواه ازو
4 باغ و بهار چشم و دل قانع من است صحرای ساده ای که نروید گیاه ازو
5 زلفت به مشک اگر رقم بندگی کشد آن خون گرفته کیست که خواهد گواه ازو؟
6 تا جلوه داد قد قیامت خرام را آمد هزار منکر محشر به راه ازو
7 در دودمان خامه صائب نهفته است برقی که روی صفحه شود همچو ماه ازو
دیدگاهها **