صائب تبریزی

صائب تبریزی

صائب تبریزی
صائب تبریزی

نمی توان ز سخن ساختن خموش از صائب تبریزی غزل 623

غزل 623 ام از 9863 غزلیات

نمی توان ز سخن ساختن خموش مرا

1 نمی توان ز سخن ساختن خموش مرا که چون صدف ز دهان است رزق گوش مرا

2 اگر چه صحبت من غم زداست همچو شراب به روی تلخ، حریفان کنند نوش مرا

3 ز آفتاب بود روشناییم چون لعل نمی توان به نفس ساختن خموش مرا

4 مرا ز کوی خرابات پای رفتن نیست مگر به خانه برد محتسب به دوش مرا

5 نکرده بود تماشا هنوز قامت راست که شد خرام تو سیلاب عقل و هوش مرا

6 چنان ز سردی عالم فسرده دل شده ام که روی گرم نمی آورد به جوش مرا

7 چنان ز تنگی این بوستان در آزارم که صبح عید بود روی گلفروش مرا

8 خوشم به صحبت بلبل که می برد صائب به سیر عالم دیگر ز هر خروش مرا

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر نمی توان ز سخن ساختن خموش مرا

شاعر شعر نمی توان ز سخن ساختن خموش مرا چه کسی است ؟

شاعر شعر نمی توان ز سخن ساختن خموش مرا صائب تبریزی می باشد.

شعر نمی توان ز سخن ساختن خموش مرا در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 11 سروده شده است.

قالب شعر نمی توان ز سخن ساختن خموش مرا چیست ؟

قالب شعر نمی توان ز سخن ساختن خموش مرا غزل است

مضمون اصلی شعر نمی توان ز سخن ساختن خموش مرا چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
بنر