1 زان رخ گلگون عرق یاقوت احمر میشود چون زمین افتاد قابل دانه گوهر میشود
2 پیش بلبل جای گل هرگز نمیگیرد گلاب تشنه دیدار کی قانع به کوثر میشود؟
3 پرتو منت کند دلهای روشن را سیاه شمع را دست حمایت باد صرصر میشود
4 حجت ناطق بود بر نارساییهای شوق نامه هرکس که محتاج کبوتر میشود
5 از گرانجانان سبکروحان گرانی میکشند چون سبو از می تهی گردد گرانتر میشود
6 سفلگان را میکند پیرایه دولت غیور خویش را گم میکند مومی که عنبر میشود
7 لازم دولت بود نسیان، که چون سیراب شد خضر غافل از لب خشک سکندر میشود
8 با نگاه دور قانع شو که مه با آفتاب هر قدر نزدیکتر گردید لاغر میشود
9 برگذشت خود ز دنیا غره کم شو کز گذشت رشته را دلبستگی افزون به گوهر میشود
10 میدهد صائب حباب از پوچگویی سر به باد از دهن بستن دهان غنچه پر زر میشود