با لب او کار دندان می کند از صائب تبریزی غزل 5985

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

با لب او کار دندان می کند سین سخن

1 با لب او کار دندان می کند سین سخن زین سبب کم حرف افتاده است آن شیرین دهن

2 سوختم، پاس دل بی تاب دارم تا به کی؟ بیش ازین نتوان نهفت اخگر به زیر پیرهن

3 چشم مجمر موم را خوناب حسرت می کند چون تواند گشت خاموشی مرا مهر دهن؟

4 چیدن دامن ز صحبت ها کمند شهرت است شمع فانوسم که باشد خلوتم در انجمن

5 تشنه ای از آب او هرگز لب خود تر نکرد سرنگون هر چند افتاده است آن چاه ذقن

6 سیم و زر بر آتش حرص آب نتواند زدن از گرستن نیست مانع شمع را زرین لگن

7 در حریم بیضه چون عیسی شود گویا ز مهد نیست حاجت طوطی ما را به تلقین سخن

8 بسترش خار است صائب تا بود در کان گهر نیست جز سنگ ملامت رزق پاکان از وطن

عکس نوشته
کامنت
comment