-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 راست آزرده کی از زخم زبان میگردد؟ تیر کج باعث آرام نشان میگردد
2 برق اگر پای درین وادی خونخوار نهد از نفس سوختگی سنگ نشان میگردد
3 نفس کجرو ز نصیحت ننهد پای به راه تیر کج راست کی از زور کمان میگردد؟
4 دولت سنگدلان را نبود استقرار سیل از کوه به تعجیل روان میگردد
5 شمع در جامه فانوس نماند پنهان هرچه در دل بود از جبهه عیان میگردد
6 در طلب باش که از گرمی صحرای طلب پای پر آبله از دیدهوران میگردد
7 روزگاری است که از رهگذر ناسازی سنگ اطفال به دیوانه گران میگردد
8 بس که خون میخورد از خار درین سبز چمن زر به کف گل ز پی باد خزان میگردد
9 میشود حرص هم از جمع زر و سیم غنی تشنه سیراب اگر از ریگ روان میگردد
10 مینمایند به انگشت چو ماه عیدش قسمت هرکه ز گردون لب نان میگردد
11 گرد کلفت ز دل صاف کشان میچیند هرکه در میکده از دُردکشان میگردد
12 سرخرو سر زند از خاک به محشر صائب هرکه از جمله خونابهکشان میگردد