1 کی از ستاره برمن سنگ ستم نیامد از کهکشان به فرقم تیغ دو دم نیامد
2 تا دانه امیدم خاکستری نگردید دامن کشان به کشتم ابر کرم نیامد
3 گویا به خواب رفته است بخت سیه که امروز حرفی رقم نمودم مو بر قلم نیامد
4 ز اهل کرم زمانه پیوسته بود مفلس یا در زمانه مامرد کرم نیامد
5 در امتحان زلفش دل پای کرد قایم در پله فلاخن این سنگ کم نیامد
6 از شوق آن بر ودوش روزی بغل گشودم آغوش من چو محراب دیگر بهم نیامد
7 صائب چه چشم داری از فصلهای دیگر این قسم نوبهاری برخاک نم نیامد