- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چه خوش باشد در آغوش آورم سرو روانش را کنم شیرازه اوراق دل، موی میانش را
2 کیم من تا وصال گل به گرد خاطرم گردد؟ مرا این بس که گرد سر بگردم باغبانش را
3 کنار حسرتی از طوق قمری تنگتر دارم نمی دانم که چون در بر کشم سرو روانش را؟
4 اگر بر آسمان ناز رفته است آن هلال ابرو به زور چرب نرمی می کشم آخر کمانش را
5 که حد دارد نظر بازی کند با چین ابرویش؟ دهانم تلخ شد تا چاشنی کردم کمانش را
6 در آن وادی که مغزم سرمه چشم غزالان شد ز دست موج، روغن می چکد ریگ روانش را
7 اگر خصم قوی بنیاد، کوه بیستون گردد ز برق تیشه جوی شیر سازم استخوانش را
8 چسان معلوم گردد رتبه حسن سخن صائب؟ که دارد در میان گرد کسادی کاروانش را