-
لایک
-
ذخیره
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
1 کجا ز دایره عشق، حسن بیرون است؟ سیاه خیمه لیلی ز آه مجنون است
2 مسیح سوزن خود گو به هرزه تیز مکن که چشم آبله ما به خار هامون است
3 شکوه سنگدلان زور عشق می خواهد به قصر بردن شیرین نه کار گلگون است
4 به دست موی شکافان کسی اسیر مباد همیشه زلف ز سودای شانه مفتون است
5 به دست بد گهران داد بوسه گاه مرا دلم ز غیرت تبخال او پر از خون است
6 ز خرمی مژه بر هم نمی توانم زد شبی که پنجه اطفال اشک گلگون است
7 سبب مپرس تهیدستی مرا صائب گناه سرو همین بس بود که موزون است