-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کجا تدبیر پیران کهنسال از جوان خیزد؟ نیاید از دم تیغ آنچه از پشت کمان خیزد
2 به زور عجز، تمکین بزرگی برنمی آید به اندک ناله ای فریاد از کوه گران خیزد
3 سرایت می کند در ظالمان آزار مظلومان که فریاد از دل سخت کمان پیش از نشان خیزد
4 مشو در دور خط از فتنه رخسار او ایمن که گرد فتنه بیش از دامن آخر زمان خیزد
5 پشیمانی ندارد خنده بر وضع جهان کردن ندارد گریه در پی خنده ای کز زعفران خیزد
6 فسان شمشیر را در خونفشانی تیز می سازد نباشد چون دل سنگین، چه از تیغ زبان خیزد؟
7 دل سنگین گرفتم آب شد از شرم عصیانم به یک شبنم چه گرد از چهره این بوستان خیزد؟
8 گرانتر شد زباد صبح خواب این گرانجانان به سیلاب فنا از جا مگر این کاروان خیزد
9 در آن گلشن که صائب غنچه منقار بگشاید به جای ناله از آتش زبانان الامان خیزد