-
لایک
-
ذخیره
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
1 چه خستگی است که در چشم ناتوان تو نیست؟ چه دلخوشی است که در گوشه دهان تو نیست
2 گذشته ایم به اوراق لاله زار بهشت نظر فریب تر از خار گلستان تو نیست
3 ز فکر چون به میان تو ره توان بردن؟ که راه فکر به باریکی میان تو نیست
4 غزال قدس نیاید ز لاغری به نظر وگرنه کوتهی از زلف دلستان تو نیست
5 ز امتحان تو شد کوه طور صحراگرد دل ضعیف مرا تاق امتحان تو نیست
6 نه بوسه ای، نه شکرخنده ای، نه دشنامی به هیچ وجه مرا روزی از دهان تو نیست
7 ز شیوه تو چنان عام شد گرفتاری که سرو و سون آزاد در زمان تو نیست
8 همیشه از رگ گردن، سنانش آماده است سری که در قدم خاک آستان تو نیست
9 بناز بر نفس آتشین خود صائب که هیچ سینه بی جوش در زمان تو نیست