-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دوش با ما سرگران بودی چه در سر داشتی؟ باده می خوردی و خون ما به ساغر داشتی
2 سبزه باغ و بهار ما زبان شکر بود بر مسلمانان اگر رحمی تو کافر داشتی
3 نیست امروز این گرانی پله ناز ترا شیر در گهواره می خوردی که لنگر داشتی
4 نونیاز ناز چون خوبان دیگر نیستی دایم از شوخی تو در پیراهن اخگر داشتی
5 ماه رخسار تو ناگردیده در خوبی تمام هر طرف چون ماه نو صد صید لاغر داشتی
6 این زمان با غیر همدوشی، وگرنه پیش ازین تیغ در یک دست و در یک دست خنجر داشتی
7 جان نثارت کرد و از اخلاص می کردی نثار صائب مسکین اگر صد جان دیگر داشتی