دوش با ما سرگران بودی از صائب تبریزی غزل 6664

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

دوش با ما سرگران بودی چه در سر داشتی؟

1 دوش با ما سرگران بودی چه در سر داشتی؟ باده می خوردی و خون ما به ساغر داشتی

2 سبزه باغ و بهار ما زبان شکر بود بر مسلمانان اگر رحمی تو کافر داشتی

3 نیست امروز این گرانی پله ناز ترا شیر در گهواره می خوردی که لنگر داشتی

4 نونیاز ناز چون خوبان دیگر نیستی دایم از شوخی تو در پیراهن اخگر داشتی

5 ماه رخسار تو ناگردیده در خوبی تمام هر طرف چون ماه نو صد صید لاغر داشتی

6 این زمان با غیر همدوشی، وگرنه پیش ازین تیغ در یک دست و در یک دست خنجر داشتی

7 جان نثارت کرد و از اخلاص می کردی نثار صائب مسکین اگر صد جان دیگر داشتی

عکس نوشته
کامنت
comment