-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چه بهشتی است که یارم ز سفر برگردد از نظر ناشده چون نور نظر برگردد
2 قدرت عجز اگر این است که من یافته ام تیغ دندانه شود تا ز سپر برگردد
3 سفر عشق محال است مکرر نشود هرکه این راه به پا رفت به سر برگردد
4 نه چنان رفته ام از خود که به خود باز آیم به دل سنگ محال است شرر برگردد
5 ترک دنیا نکند حرص به دست افشاندن مگس خیره مکرر به شکر برگردد
6 تیر آه من و اندیشه ز گردون، هیهات ناوک سخت کمان کی ز سپر برگردد؟
7 رم آهو که عنانش به کف خودرایی است به تماشای تو ای طرفه پسر برگردد
8 از غریبی دل خود همچو مه بدر مخور که به خورشید همان نور قمر برگردد
9 تیر آهی که به صد زور گشایم ز جگر از نگونساری طالع به جگر برگردد
10 جان شیرین نکند یاد ز دنیای خسیس به نی خشک محال است شکر برگردد
11 عمر چون رفت ز کف، سود ندارد افسوس کی به نیسان ز صدف آب گهر برگردد؟
12 بیخبر یار مگر بر سرم آید صائب ور نه آن صبر که دارد خبر برگردد؟