ما در محیط حادثه لنگر از صائب تبریزی غزل 5855

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

ما در محیط حادثه لنگر فکنده ایم

1 ما در محیط حادثه لنگر فکنده ایم در آب تیغ، دام چو جوهر فکنده ایم

2 دستی است کهکشان که به عالم فشانده ایم خورشید افسری است که از سر فکنده ایم

3 در دیده ستاره نمکدان شکسته است شوری که ما به قلزم اخضر فکنده ایم

4 مانند عود خام، هوسهای خام را بر یکدگر شکسته به مجمر فکنده ایم

5 از ما مجوی گریه ظاهر که چون صدف در صحن دل بساط ز گوهر فکنده ایم

6 هر تلخیی که قسمت ما کرده است چرخ می نام کرده ایم و به ساغر فکنده ایم

7 زان آستین که بر رخ عالم فشانده ایم دیهیم نخوت از سر قیصر فکنده ایم

8 از عالم جهات به همت گذشته ایم از زور نقش رخنه به ششدر فکنده ایم

9 ما از شکوه خصم محابا نمی کنیم دایم به فیل پشه لاغر فکنده ایم

10 در سنگلاخ دهر ز پیشانی گشاد آیینه را ز چشم سکندر فکنده ایم

11 بر آتش که دست کلیم است داغ آن در بی خودی کباب مکرر فکنده ایم

12 صائب ز هر پیاله که بر لب نهاده ایم در سینه طرح عالم دیگر فکنده ایم

عکس نوشته
کامنت
comment