-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 رو نهان از دل بی کینه نمی باید کرد اینقدر ناز به آیینه نمی باید کرد
2 در جوانی ز می ناب گذشتن ستم است شنبه خود شب آدینه نمی باید کرد
3 می توان تا گره زلف پریشانی ساخت دل خود را گره سینه نمی باید کرد
4 می برد دیده بی شرم طراوت ز عذار جلوه بی پرده در آیینه نمی باید کرد
5 تا به اکسیر ریاضت نکنی خون را مشک خرقه چون نافه ز پشمینه نمی باید کرد
6 تشنه چشمی غم همکاسه ز دل می شوید باده در جام سفالینه نمی باید کرد
7 تیغ بر مرده کشیدن ز جوانمردی نیست غیبت مردم پیشینه نمی باید کرد
8 می کند فاش زبان راز نهان را صائب دزد را محرم گنجینه نمی باید کرد