1 ما ز حرف پوچ مانند صدف لب بسته ایم چون گهر در خلوت روشندلی بنشسته ایم
2 تنگ نتواند زمین و آسمان بر ما گرفت چون شرار از تنگنای سنگ و آهن جسته ایم
3 اهل مجلس در شکست ما چه یکدل گشته اند؟ ما نه مینای تهی، نه توبه نشکسته ایم
4 تاج اقبال سکندر این چنین لعلی نداشت پیش یأجوج سخن سد خموشی بسته ایم
5 در محیط عشق، خون نوح در جوش است و ما چون حباب از سادگی بر موج محمل بسته ایم
6 چشم ما از بس که ترسیده است از پیوند خلق ابروی پیوسته را از لوح خاطر شسته ایم!
7 یاد ما از خاطر احباب صائب چون رود؟ در بیاض آفرینش مصرح برجسته ایم