گهی در بحر سرگردان و گاهی از صائب تبریزی غزل 6237

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

گهی در بحر سرگردان و گاهی در سرابم من

1 گهی در بحر سرگردان و گاهی در سرابم من ز خشک و تر چو موج از خوش عنانی در عذابم من

2 نمی سوزد دلی بر من مگر اشک کبابم من؟ به خونم عالمی تشنه است پنداری شرابم من

3 خرابات وجود من عمارت برنمی دارد عبث در فکر تعمیر دل پر انقلابم من

4 به جز کسب هوا از من دگر کاری نمی آید درین دریای پر آشوب پنداری حبابم من

5 اگر چه حرف بیجا بر زبان هرگز نمی آرم خجل از خویش دایم چون سؤال بی جوابم من

6 به خاک افتم ز تخت سلطنت چون در خمار افتم چو آید گردن مینا به کف مالک رقابم من

7 اگر چه می کند تعمیر دلها گفتگوی من مهیای شکستن همچو فرد انتخابم من

8 هوای گردش چشمی ربوده است اختیارم را ازان گه مست و گه مخمور و گاهی مست خرابم من

9 به چشم کم مبین صائب مرا چون قطره شبنم که میراب گل و آیینه دار آفتابم من

عکس نوشته
کامنت
comment