- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گهی در بحر سرگردان و گاهی در سرابم من ز خشک و تر چو موج از خوش عنانی در عذابم من
2 نمی سوزد دلی بر من مگر اشک کبابم من؟ به خونم عالمی تشنه است پنداری شرابم من
3 خرابات وجود من عمارت برنمی دارد عبث در فکر تعمیر دل پر انقلابم من
4 به جز کسب هوا از من دگر کاری نمی آید درین دریای پر آشوب پنداری حبابم من
5 اگر چه حرف بیجا بر زبان هرگز نمی آرم خجل از خویش دایم چون سؤال بی جوابم من
6 به خاک افتم ز تخت سلطنت چون در خمار افتم چو آید گردن مینا به کف مالک رقابم من
7 اگر چه می کند تعمیر دلها گفتگوی من مهیای شکستن همچو فرد انتخابم من
8 هوای گردش چشمی ربوده است اختیارم را ازان گه مست و گه مخمور و گاهی مست خرابم من
9 به چشم کم مبین صائب مرا چون قطره شبنم که میراب گل و آیینه دار آفتابم من