-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تا به فکر خود فتادم روزگار از دست رفت تا شدم از کار واقف، وقت کار از دست رفت
2 قوت سرپنجه مشکل گشای فکر من در ورق گردانی لیل و نهار از دست رفت
3 تا کمر بستم غبار از کاروان بر جا نبود از کمین تا سر برآوردم، شکار از دست رفت
4 داغهای ناامیدی یادگار خود گذاشت خرده عمرم که چون نقد شرار از دست رفت
5 تا نفس را راست کردم ریخت اوراق حواس دست تا بر دست سودم نوبهار از دست رفت
6 پی به عیب خود نبردم تا بصیرت داشتم خویش را نشناختم آیینه دار از دست رفت
7 حاصل عمر پریشان روزگارم چون صدف تا نهادم پا ز دریا بر کنار از دست رفت
8 عشق را گفتم به دست آرم عنان اختیار تا عنان آمد به دستم اختیار از دست رفت
9 عمر باقی مانده را صائب به غفلت مگذران تا به کی گویی که روز و روزگار از دست رفت؟