- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تا روی عرقناک ترا دید نگاهم زد غوطه به سرچشمه خورشید نگاهم
2 از حوصله دیده من گرد برآورد از بس ز تماشای تو بالید نگاهم
3 بر مرکز خال تو مرا تا نظر افتاد در دایره چشم نگنجید نگاهم
4 شد دیده بیدار مرا خواب پریشان از بس به خود از شرم تو لرزید نگاهم
5 مشقی که ز نظاره روی تو رساندم مشکل که شود خیره ز خورشیدنگاهم
6 از شرم برون آی که از شرم عذارت شد آب و چو اشک از مژه غلطید نگاهم
7 چون موی زیادست گران در نظر من تا دور ز رخسار تو گردید نگاهم
8 چون دیدن رخسار لطیف تو محال است از دیده برآید به چه امید نگاهم؟
9 صائب پی نظاره شوم گر همه تن چشم از دل نبرد حسرت جاوید نگاهم