- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کلفت ز چرخ دیدهٔ بیدار میکشد روزن ز دود بیشتر آزار میکشد
2 زحمت درین بساط به قدر بصیرت است سوزن ز پای راهروان خار میکشد
3 از بس گَزیده شد دلم از گفتگوی خلق خود را به گوشهٔ دهن مار میکشد
4 بینقش شو که آینهٔ روی آن نگار از طوطیان گرانی زنگار میکشد
5 هموار زود میشود از نقش دلپذیر هر سختیی که تیشه ز کهسار میکشد
6 خواهد چنین بلند شدن گر غبار خط آخر میان ما و تو دیوار میکشد
7 از عشق ناگزیر بود حسن بینیاز حسن یوسف چه نازها ز خریدار میکشد
8 ایمن ز کجروان نتوان شد به هیچ حال خط بر زمین ز رفتن خود مار میکشد
9 خواری است قسمت گل بیخار بیشتر صائب ز حسن خلق خود آزار میکشد