- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گزیری از علایق نیست زیر چرخ یک تن را رهایی نیست زین خار شلایین هیچ دامن را
2 جنون دوری از عقل گرانجان کرد آزادم که می گردد دل از سرگشتگی خالی فلاخن را
3 به پایان زود می آید، بود شمعی که روشنتر درین عالم اقامت کم بود جانهای روشن را
4 میسر نیست آزادی ز خود بی همت مردان که جز رستم برون می آورد از چاه بیژن را؟
5 دم جان بخش را تأثیر در آهن دلان نبود نسازد قرب روح الله روشن، چشم سوزن را
6 ندارد سیری از روی نکو، چشم نظربازان تهی چشمی نگردد کم ز مهر و ماه، روزن را
7 ندارد عاقبت بین شکوه صائب از سیه بختی که حق بیش است بر آیینه از گلزار، گلخن را