هست یک نسبت به نیک و بد دل از صائب تبریزی غزل 233

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

هست یک نسبت به نیک و بد دل بی کینه را

1 هست یک نسبت به نیک و بد دل بی کینه را نیست صدر و آستانی خانه آیینه را

2 راز عشق از دل تراوش می کند بی اختیار آب این گوهر به طوفان می دهد گنجینه را

3 نسبت یکرنگی طوطی است باغ دلگشا نیست از زنگار در خاطر غبار آیینه را

4 دامن پاک گهر از گرد تهمت فارغ است ابر اگر بر سینه دریا گذارد سینه را

5 چشم خونخوار ترا خط کرد با من مهربان گر چه نتوان دوست کردن دشمن دیرینه را

6 گوشه چشمی اگر باشد ازان وحشی غزال سهل باشد نافه کردن خرقه پشمینه را

7 برنمی دارد فشار قبر دست از دامنت تا ز روی دل نیفشانی غبار کینه را

8 بر گرفت از خاک تا آیینه را عکس رخت آب خضر از دور می بوسد زمین آیینه را

9 می تواند کرد صائب روی عالم را به خود هر که چون آیینه سازد پاک، لوح سینه را

عکس نوشته
کامنت
comment