-
لایک
-
ذخیره
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
1 جهان به راه شناسان دیده ور تنگ است فضای بادیه بر چشم راهبر تنگ است
2 ز آفتاب جهانتاب، شکوه ات بیجاست ترا که کاسه دریوزه چون قمر تنگ است
3 به جوش مستی ما ظرف آسمان چه کند؟ که لامکان به روانهای بیخبر تنگ است
4 به بوسه ای دل ما شاد کن در آخر حسن که وقت ما و تو ای نازنین پسر تنگ است
5 سیه ز تنگی جا گشت خون لاله من فضای دست بر این آتشین جگر تنگ است
6 به آسمان چه گریزی ز عشق بی زنهار؟ که دست تیغ درازست و این سپر تنگ است
7 به وسعت نظر از رزق صلح کن زنهار که صاحبان زر و سیم را نظر تنگ است
8 میان بادیه در تنگنای زندانی ترا که دایره خلق در سفر تنگ است
9 چه سود قرب کریمان خسیس طبعان را؟ که سوزن ار چه ز عیسی بود، نظر تنگ است
10 کجا در آن دل سنگین کند سرایت آه؟ که رشته پر گره و کوچه گهر تنگ است
11 برون میار سر از کنج آشیان صائب که رشته کوته و میدان بال و پر تنگ است