دامن دولت دنیا نتوان از صائب تبریزی غزل 3357

صائب تبریزی

صائب تبریزی

صائب تبریزی

دامن دولت دنیا نتوان سخت گرفت

1 دامن دولت دنیا نتوان سخت گرفت سایه بال هما را به قفس نتوان کرد

2 اینقدر کز تو دلی چند بود شاد، بس است زندگانی به مراد همه کس نتوان کرد

3 شرر کذب به یک چشم زدن می میرد تکیه بر دوستی اهل هوس نتوان کرد

4 نعمتی نیست که چشمی نبود در پی آن ترک وصل شکر از بهر مگس نتوان کرد

5 صائب از طول امل دست هوس کوته دار که در این دام به جز صید مگس نتوان کرد

6 بیش ازین پیروی حرص و هوس نتوان کرد همعنانی به سگ هرزه مرس نتوان کرد

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر