- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آب شد دل تا به آن شیرین شمایل راه برد خواب در ره کی کند هر کس به منزل راه برد؟
2 دیدن منزل قرار از راه پیما می برد جسم زندان گشت بر جان تا به قاتل راه برد
3 با هزاران چشم، سرگردان بود چرخ و مرا با دو چشم بسته می باید به منزل راه برد
4 دارد آتش زیرپای خویش در مهد زمین تا سپند بیقرار من به محفل راه برد
5 چون جرس شد سینه صدچاک من زندان او ناله بیطاقت من تا به محمل راه برد
6 بیخودی آسوده کرد از بازگشت تن مرا در محیط بیکران نتوان به ساحل راه برد
7 نیستم نومید با غفلت زحسن عاقبت تا ره خوابیده را دیدم به منزل راه برد
8 در جهان آب و گل هر کس به دل برد التجا در محیط پر خطر صائب به ساحل راه برد