- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مباش درصدد بی شمار خندیدن که صبح باخت نفس از دوبار خندیدن
2 دل از گشایش لبها چو پسته نگشاید خوش است از ته دل غنچه وار خندیدن
3 یکی هزار کند نقد زندگانی را به روی سوختگان چون شرار خندیدن
4 جهان به چشم حسودان سیاه می سازد چو لاله با جگر داغدار خندیدن
5 درآ به عالم سختی کشان و عشرت کن که ریخته است درین کوهسار خندیدن
6 بود گشادن آغوش در وداع حیات درین زمانه ناپایدار خندیدن
7 فریب عشرت دنیا مخور که بی دردی است برون نرفته ازین نه حصار خندیدن
8 نمود آب عقیق ترا غبارآلود ز زیر لب به من خاکسار خندیدن
9 دهان غنچه و چشم ستاره و لب صبح گذاشتند به آن گلعذار، خندیدن
10 خبر نیافته ز انجام کار خود صائب ز غفلت است در آغاز کار خندیدن