-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بی سخن غنچه لبان مست مدامم کردند باده از شیشه سربسته به جامم کردند
2 استخوان در تن من پنجه مرجان گردید زان میی کز لب لعل تو به جامم کردند
3 در طلب رفت چو قمری همه عمر مرا تا سرافراز به یک حلقه دامم کردند
4 کوه را لنگر من داشت سبک چون پر کاه لاله رویان جهان کبک خرامم کردند
5 سالها سختی ایام کشیدم چو عقیق تا عزیزان چو نگین صاحب نامم کردند
6 شدم از لاغری انگشت نما چون مه نو تا درین دایره چون بدر تمامم کردند
7 لله الحمد که از خوان جهان روزی من رغبتی بود که مردم به کلامم کردند
8 صائب از بی دهنی بود که شیرین دهنان قانع از بوسه شیرین به پیامم کردند