- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دانه از سینه خود مرغ نظر می چیند صدف از حوصله خویش گهر می چیند
2 سخن عشق بود صیقل آیینه جان از دل سوخته زنگار شرر می چیند
3 کام حرص است که از شهد نگردد شیرین ورنه قانع ز نی خشک شکر می چیند
4 به چه امید درین بحر توان لنگر کرد؟ دامن از کشتی ما موج خطر می چیند
5 گل بی خار بود قسمتش از خارستان هرکه از باغ جهان گل به نظر می چیند
6 به ادب باش درین باغ که هرکس اینجا می نهد بر سر هم دست، ثمر می چیند
7 هرکه از زخم زبان می دهد آزار ترا خس و خاری است که از راه تو بر می چیند
8 می زند طعنه غفلت به تو کافر نعمت مور هر ریزه که از راهگذر می چیند
9 لذت سنگ ملامت ز دل صائب پرس کبک سرمست گل از کوه و کمر می چیند