غمی هر دم به دل از سینه از صائب تبریزی غزل 3058

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

غمی هر دم به دل از سینه صد چاک می ریزد

1 غمی هر دم به دل از سینه صد چاک می ریزد زسقف خانه درویش دایم خاک می ریزد

2 سر گوهر به دامان صدف دیدم یقینم شد که تخم پاک، دهقان در زمین پاک می ریزد

3 زمین یک قطعه لعل است از خون شهیدانش هنوزش رغبت خون از خم فتراک می ریزد

4 عرق افشاندی از رخ، آب شد دلهای مشتاقان قیامت می شود چون انجم از افلاک می ریزد

5 نشاط باده گلرنگ را گر خضر دریابد زلال زندگی را زیرپای تاک می ریزد

6 سر مینا از ان سبزست در میخانه همت که سر جوش عطای خویش را بر خاک می ریزد

7 زحرف سرد بر دل می خوری هر دم، نمی دانی که از لرزیدن دل انجم از افلاک می ریزد

8 زساغر منع صائب می کند زاهد، نمی داند که می در سینه رنگ شعله ادراک می ریزد

عکس نوشته
کامنت
comment