- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 حکم خرد به مردم مجنون نمیرود دیوانه است هرکه به هامون نمیرود
2 هرچند پیر گشت و فراموشکار شد بیداد ما ز خاطر گردون نمیرود
3 استادگی ز تیزی شمشیر عشق اوست از زخم ما به ظاهر اگر خون نمیرود
4 بیطاقتی مکن که بلای سیاه خط از صد هزار تبت وارون نمیرود
5 هرجا که هست نقطه دل، غم محیط اوست مرکز ز حکم دایر بیرون نمیرود
6 عنقا ز کوه قاف نخیزد به هایهو از سنگ کودکان غم مجنون نمیرود
7 مژگان مرا ز مد نظر برد سیل اشک از پیش چشمم آن قد موزون نمیرود
8 از خود برون شدن نتوانند غافلان پای به خواب رفته به هامون نمیرود
9 در وقت خواب بیش شود پیچ و تاب مار سودای گنج از سر قارون نمیرود
10 صائب بساز با غم آن زلف پرشکن کاین درد پا شکسته به افسون نمیرود