1 جذبه شوق اگر از جانب کنعان نرسد بوی پیراهن یوسف به گریبان نرسد
2 کعبه در دامن شبگیر بلند افتاده است سیل پر زور محال است به عمان نرسد
3 در مقامی که ضعیفان کمر کین بندند آه اگر مور به فریاد سلیمان نرسد
4 منتهی گشت به خط سلسله زلف دراز نامه شکوه ما نیست به پایان نرسد
5 تو و چشمی که ز دلها گذرد مژگانش من و دزدیده نگاهی که به مژگان نرسد
6 شعله شوق محال است ز پا بنشیند تا دل تشنه به آن چاه زنخدان نرسد
7 هر که از دامن او دست مرا کوته کرد دارم امید که دستش به گریبان نرسد
8 درد رنگین چو کند روی سخن را صائب کار اهل سخن آن به که به سامان نرسد
دیدگاهها **