1 ز شور عشق اگر گل بر سر دستار می بستم سر شوریده منصور را بر دار می بستم
2 من آن روزی که در عشق سخن ثابت قدم بودم کمر در خدمت هر نقطه چون پرگار می بستم
3 زدینداری اسیر صد گره چون سبحه گردیدم رهین یک گره بودم اگر زتار می بستم
4 تو با اغیار در سیر چمن بودی و من در دل ز آه سرد نخل ماتم اغیار می بستم
5 به تکلیف بهاران شاخسارم غنچه می بندد اگر در دست من می بود اول بار می بستم
6 اگر صائب هوا می بود در فرمان عقل من به دوش باد تخت خود سلیمان وار می بستم