- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دل عاشق به جور از یار دیرین برنمی گردد که در سفتن زآب و رنگ خود گوهر نمی گردد
2 مکن پهلو تهی از ما که خورشید بلند اختر به ماه نو اگر پهلو دهد لاغر نمی گردد
3 چه پروا دارد آن مغرور از طوفان اشک ما؟ زدریا دامن خورشید تابان تر نمی گردد
4 چه داند عاشق حیران عیار حسن جانان را؟ نگاه از چشم قربانی به مژگان برنمی گردد
5 سپهر سنگدل آسوده است از دود آه ما که آب از دود گرد دیده مجمر نمی گردد
6 قضای آسمانی می کند اجرای حکم خود برات خط به شمشیر تغافل برنمی گردد
7 رقیب از بزم وصل ا مرا بیهوده می راند سپند شوخ بار خاطر مجمر نمی گردد
8 زفکر آن لب میگون نمی آیم برون صائب به گرد خاطر مخمور جز ساغر نمی گردد