- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بیروی دل گره ز زبان وا نمیشود طوطی ز پشت آینه گویا نمیشود
2 چندان که گرد محمل لیلی است در نظر مجنون غبار خاطر صحرا نمیشود
3 زاهد چگونه از سر فردوس بگذرد کودک حریف ذوق تماشا نمیشود
4 دیوانگی است چاره دل چون گرفته شد این قفل از کلید دگر وا نمیشود
5 زنجیر کرد جذبه خاشاک برق را افسون عجز ماست که گیرا نمیشود
6 دل صاف ساز، معنی باریک را ببین ماه نو از غبار هویدا نمیشود
7 غافل مشو ز گوشه ابروی التفات سی شب هلال عید هویدا نمیشود
8 داری اگر طمع که شوی پادشاه وقت این بیگدایی در دلها نمیشود
9 از زهدان خشک، رسایی طمع مدار سیل ضعیف واصل دریا نمیشود
10 چون گوشهای نگیرد از ابنای روزگار صائب حریف مردم دنیا نمیشود