1 دل از تردد وخاطر ز انقلاب برآید اگر دو روز ز یک مشرق آفتاب برآید
2 مگر کند عرق شرم پاک نامه ما را وگر نه کیست که از عهده حساب برآید
3 رسد به ظالم دیگر همان ذخیره ظالم نصیب تیر شود پر چو از عقاب برآید
4 ز ماهتاب کند شیر مست روی زمین را شب سیاه اگر آن ماه بی نقاب برآید
5 نبرده است دل از عشق هیچ کس به سلامت ز آتشی که ملایم بود کباب برآید
6 همیشه از نگه گرم عاشق است بر آتش چگونه موی میانش ز پیچ و تاب برآید
7 فغان که آتش بی زینهار چهره ساقی امان نداد که دود از دل کباب برآید