- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دل از هوس به زلف دو تا اوفتاده است پرهیز را شکسته به جا اوفتاده است
2 گردید توتیای قلم استخوان، هنوز سنگ ملامت از پی ما اوفتاده است
3 بر روی دست باد مرادست کشتیم کارم ز ناخدا به خدا افتاده است
4 بر دوش دار از تن منصور سر ببین آتش کجا، سپند کجا اوفتاده است
5 یک گل زمین ز سایه دولت شکفته نیست گویا گره به بال هما اوفتاده است
6 صد بار بیش حاصل چین از میانه برد زلفش کنون به فکر صبا اوفتاده است
7 صائب چگونه سر ز گریبان برآوریم؟ شغل سخن به گردش ما اوفتاده است