- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ملایمت سپر خصم تندخو گردد شراب شیشه شکن عاجز کدو گردد
2 به جوی رفته دگر بار آب می آید که خاک باده کشان عاقبت سبو گردد
3 اگر تو چشم توانی ز هر دو عالم بست دل سیاه تو آیینه دورو گردد
4 سیه ز نام به چشم عقیق شد عالم دگر کسی به چه امید نامجو گردد؟
5 به حرف هیچ کس انگشت اعتراض منه که مستفید شود از تو و عدو گردد
6 کسی که چاشنی بوسه کرده است ادراک چسان تسلی ازان لب به گفتگو گردد؟
7 ز خامشی چو توان مایه دار شد صائب چه لازم است کسی خرج گفتگو گردد؟