- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تمنای فروغ آن ماه سیما برنمی دارد کرم بی خواست چون افتد تقاضا بر نمی دارد
2 چوکار افتاد شیرین بی سخن انجام می یابد که فرهاد اهتمام کارفرما برنمی دارد
3 درین وادی مرا بر رهنوردی رشک می آید که تا خاری نیارد در نظر پا بر نمی دارد
4 کسی کان قامت بی سایه را دیده است در جولان زسرو بوستان ناز دو بالا بر نمی دارد
5 به دشمن هر که یکرنگ است دل را تیره می سازد مثال طوطیان آیینه ما برنمی دارد
6 مگر در پرده دل با خیال او نظر بازم وگرنه آن رخ نازک تماشا برنمی دارد
7 گوارا می شود از جبهه واکرده سختیها که بار کوه جز دامان صحرا برنمی دارد
8 زسنگ کودکان شد مومیایی استخوان ما همان صائب جنون دست از سر ما برنمی دارد