- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 روزی که خط سر از لب دلبر برآورد از موج بال چشمه کوثر برآورد
2 با عشق حسن در ته یک پیرهن بود آتش ز بال خویش سمندر برآورد
3 از سینه های گرم مجو آرزوی خام از خاک تخم سوخته کی سر برآورد
4 نگذاشت خط در آن لب شیرین حلاوتی مور حریص گرد ز شکر برآورد
5 دل را مکن کباب که هرقطره اشک او شور قیامت از دل اخگر برآورد
6 رنگین سخن ز بخشش خلق است بی نیاز این غنچه بی طلب زدهن زر برآورد
7 از روی آتشین تو انگشت زینهار برق تجلی از مژه تر برآورد
8 تابرخورد ازان لب میگون به کام دل ساغر ز خویش باده احمر برآورد
9 مژگان اشکبار شود رشته گهر چون زان دهان تنگ سخن سربرآورد
10 در جلوه گاه حسن تو انگشت زینهار از قامت علم صف محشربرآورد
11 شبها ز بیقراری پهلوی خشک من بالش پر از تزلزل بسر برآورد
12 آسوده تر ز دیده قربانیان شود بر روی آرزو دل اگر در برآورد
13 از گرمخونی دل مشتاق زخم من در بیضه تیغ بال ز جوهر برآورد
14 پا در رکاب برق بود فصل نوبهار صائب ز زیر بال چرا سر برآورد