غبار تیره بختی از دهان از صائب تبریزی غزل 3029

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

غبار تیره بختی از دهان شکوه می خیزد

1 غبار تیره بختی از دهان شکوه می خیزد به قدر شق سیاهی از زبان خامه می ریزد

2 بر آن عاشق سرشک شمع آب زندگی گردد که چون پروانه بیباک از آتش نپرهیزد

3 همان سرگشته چون موج سرایم در بیابانها به جای سبزه خضر از رهگذر من اگر خیزد

4 امید دستگیری دارم از رهبر در آن وادی که خار از سرکشی در دامن رهرو نیاویزد

5 غرور زهد آن روز از سر زاهد رود بیرون که از اشک ندامت آب بر دست سبو ریزد

6 زشرم آن تبسمهای شرم آلود جا دارد که شکر خند گل در آستین غنچه بگریزد

7 ز آه آتشین در پرده دل می زنم آتش چو بینم شمع در بال و پر پروانه آمیزد

8 نظر بر صبح دارد گریه شبخیز من صائب که انجم تخم خود را در زمین پاک می ریزد

عکس نوشته
کامنت
comment