- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هلال عید از گردون زنگاری هویدا شد پی بیرون شد از دریای غم کشتی مهیا شد
2 زماه نو چنان شد صیقلی آیینه دلها که هر کس هر چه در دل داشت بی مانع هویدا شد
3 به از روشندلی تیر شهابی نیست شیطان را که شد باریک زاهد تا هلال عید پیدا شد
4 به ساغرهای پی در پی مرا دریاب ای ساقی که بر تن پوست خشک از زهد خشکم همچو مینا شد
5 به چندین چشم بر گردون هلال عید می جستم زموج باده چندین ماه نو یکبار پیدا شد
6 به صد رنگینی طاوس بیرون آمد از خلوت بط می گرچه چندی از نظر پنهان چو عنقا شد
7 به یک ناخن گره نتوان گشود از عقده مشکل دل عالم زماه عید حیرانم که چون وا شد
8 چو بوی گل که از بسیاری برگ گل افزاید زماه روزه حسن دختر رز عالم آرا شد
9 نگردد ساز چون قانون عشرت می پرستان را؟ که مضراب دگر صائب زماه نو مهیا شد