-
لایک
-
ذخیره
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
1 بنای صبر که همسنگ کوه الوندست به یک اشاره موی میان او بندست
2 کجا ز دامن این دشت می تواند رفت؟ ز چشم آهو، مجنون ما نظر بندست
3 به یک اشاره گره می گشاید از ابرو فغان که بند قبای تو سست پیوندست
4 قسم به مصحف خط غبار عارض تو که پیش خط دلم از زلف بیشتر بندست
5 گلوی خامه ز وصفش چو شمع می سوزد چه چاشنی است که با آن دهان چو قندست
6 به توتیا نکنم چشم التفات سیاه به خاک پای تو چشمی که آرزومندست
7 تلاش بوسه نداریم چون هوسناکان نگاه ما به نگاهی ز دور خرسندست
8 به پاره دل و لخت جگر قناعت کن که نان خلق گلوگیرتر ز سوگندست