-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 رخنه هایی که مرا در جگر آن مژگان کرد زرهی نیست که بتوان به قبا پنهان کرد
2 این طراوت که گل روی ترا داده خدا می تواند نفس سوخته را ریحان کرد
3 گوی خورشید به خون دست ز آسایش شست حسن روزی که سر زلف ترا چوگان کرد
4 سرمه خامشی طوطی گویا گردید بس که نظاره او آینه را حیران کرد
5 تخم امید من از سعی فلک سبز نشد دانه سوخته خون در جگر دهقان کرد
6 هیچ جا زیر فلک قابل آرام نبود این صدف گوهر محبوس مرا غلطان کرد
7 غوطه در خون شفق زد ز ندامت صائب هر که چون صبح لبی زیر فلک خندان کرد