-
لایک
-
ذخیره
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
1 که این نمک ز تبسم در آتشم انداخت؟ که شور در دل و جان مشوشم انداخت
2 چو تیر راست، گریزان ز کجروی بودم فلک چرا چو کمان در کشاکشم انداخت؟
3 خبر نداشت که آتش مراست آب حیات کسی که همچو سمندر در آتشم انداخت
4 بهشت نقد ترا باد روزی ای ساقی که بیخودی به عجب عالم خوشم انداخت!
5 عطیه ای است سزاوار قهر یار شدن چه شد که از نظر لطف، مهوشم انداخت؟
6 ز اشک ساخته، پروانه وار شمع مرا به آب راند و به دریای آتشم انداخت
7 شدم ز بند غم آزاد آن زمان صائب که دل به حلقه آن زلف دلکشم انداخت