- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ابر بهار سینه به گلزار می زند خون شفق علم ز سر خار می زند
2 زودا که خونچکان شود از خار انتقام دستی که گل به مرغ گرفتارمی زند
3 در فصل برگریز کند سیر نوبهار آیینه ای که غوطه به زنگار می زند
4 هر کس صلای باده به زهاد می دهد آبی به روی صورت دیوار می زند
5 درگلشنی که بال مرا باز کرده اند شبنم گره به نکهت گلزار می زند
6 عمری است در میان لب وسینه من است رازی که بوسه بر لب اظهار می زند
7 امروز هر که سنگ ملامت به من می رساند گو دست خود ببوس که بازار می زند
8 خطی قضا به سینه شهباز می کشد هر خنده ای که کبک به کهسار می زند
9 آفت کم است میوه شاخ بلند را منصور خواب خوش به سر دار می زند
10 صائب هلاک زمزمه دلنشین ماست هر کس که ناخنی به رگ تار می زند