-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به دیده آب اگر از آفتاب میگردد دل از نظاره روی تو آب میگردد
2 میی که چشم تو زان کاسهکاسه مینوشد به یک پیاله سر آفتاب میگردد
3 تو چون به جلوه درآیی، ز شرمساری سرو ز طوق فاخته پا در رکاب میگردد
4 به غیر بوسه، که از سرگذشتگان دیگر حریف آن لب حاضرجواب میگردد؟
5 برآورند به رویش در بهشت به گل میان ما و تو هرکس حجاب میگردد
6 ز خط نشد دل سخت تو مهربان، ورنه به چشم آینه زین دود آب میگردد
7 مشو ز صبح بناگوش نوخطان غافل که هر دعا که کنی مستجاب میگردد
8 سپند غیرت من پای میکند قایم در آتشی که سمندر کباب میگردد
9 مرا به آب رسد خانه شکیب و قرار ز درد دیده هرکس پرآب میگردد
10 فریب نعمت الوان چرا خورم صائب؟ مرا که خون به جگر مشک ناب میگردد