- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 درین ریاض دلی را که آب میسازند چو شبنم آینه آفتاب میسازند
2 دلی که داغ و کباب از فروغ عشق نشد در آفتاب قیامت کباب میسازند
3 چه سادهاند گروهی که از هواجویی ز بحر خانه جدا چون حباب میسازند
4 مده ز دست درین تنگنا عنان زنهار که رشته را گره از پیچ و تاب میسازند
5 بیاض گردن او را بتان آهوچشم ز مردمک نقط انتخاب میسازند
6 بر آن گروه حلال است لاف خوشنفسی که خون سوخته را مشک ناب میسازند
7 ز انقلاب خزان و بهار آزادند جماعتی که ز گل با گلاب میسازند
8 خبر ز نشئه می نیست تنپرستان را چو خم همین شکمی پرشراب میسازند
9 جماعتی که ز اسرار حکمت آگاهند ز خشت خم چو فلاطون کتاب میسازند
10 به گریه صلح کن از گلرخان که دیدهوران ز آفتاب به چشم پرآب میسازند
11 جماعتی که نیند از حساب خود غافل علیالحساب به روز حساب میسازند
12 خرابهای است که خوشتر ز بیت معمور است تنی که از تپش دل خراب میسازند
13 به رنگ و بوی منه دل که عاقبتبینان به آه گرم گل خود گلاب میسازند
14 فتاده است ره من به وادیی صائب که دام خضر ز موج سراب میسازند