یاد ایامی که رو برروی از صائب تبریزی غزل 5339

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

یاد ایامی که رو برروی جانان داشتم

1 یاد ایامی که رو برروی جانان داشتم آبرویی همچو شبنم در گلستان داشتم

2 باغبان بی رخصت من گل نمی چید از چمن امتیازی در میان عندلیبان داشتم

3 شاخ گل یک آب خوردن غافل از حالم نبود برگ بخت سبز برسر در گلستان داشتم

4 هر سحر کز خار خار عشق می جستم زجا همچو گل بر سینه صد زخم نمایان داشتم

5 این زمان آمد سرم بر سنگ ورنه پیش ازین بالش آسایش از زانوی جانان داشتم

6 بوی گل بیرون نمی برد از چمن دزد نسیم پاسبانی در بن هر خار پنهان داشتم

7 سرمه را دست خموشی بر دهان من نبود راه حرفی پیش آن چشم سخندان داشتم

8 هر غباری کز سرکوی تو می رفتم به چشم منت روی زمین بر دوش مژگان داشتم

9 صائب آن روزی که می خندیدم از وصلش چو صبح کی خبر از روزگار شام هجران داشتم

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر