درد پیری را جوانی می کند از صائب تبریزی غزل 4824

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

درد پیری را جوانی می کند درمان و بس

1 درد پیری را جوانی می کند درمان و بس آه کاین درمان نباشد در دکان هیچ کس

2 در بیابان طلب چون گردباد از ضعف تن گرد می خیزد زمن تا راست می سازم نفس

3 از فغان و ناله خود دربیابان طلب حاصلی غیر از غبار دل ندارم چون جرس

4 عندلیب دوربینی کز خزان داردخبر دربهاران بر نمی آرد سر از کنج قفس

5 حرص رابسیاری نعمت نسازد سیر چشم می زند درشکرستان دست خود بر سر مگس

6 دل چو روشن شد کند کوتاه دست نفس را پرتو مهتاب با دزدان کند کار عسس

7 تازه رو را درنظرها اعتبار دیگرست صرف می گردد به عزت میوه های پیشرس

8 حرص از آب و علف سیری نمی داند که چیست اشتهای شعله را هرگز نسوزد خارو خس

9 نفس چون مطلق عنان گردید طغیان می کند این سگ دیوانه راکوتاه کن صائب مرس

عکس نوشته
کامنت
comment