- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شکوه عقل را بسیاری گفتار کم سازد دو لب را در نظرها خامشی تیغ دودم سازد
2 شود آگاه از اسرار سر پوشیده عالم زمهر خامشی هر کس مهیا جام جم سازد
3 چو شاهین سر مپیچ از راستی تا محترم گردی که میزان را سبک در چشم مردم سنگ کم سازد
4 از ان شد از دم شمشیر راه عشق نازکتر که هر کس پا برون از راه بگذارد قلم سازد
5 من این مژگان خونریزی کزان خوش چشم می بینم علم را چرب از خون غزالان حرم سازد
6 زنقص عشق زاهد سر به دنبال خرد دارد وگرنه خضر هیهات است با نقش قدم سازد
7 نفس چون گردباد آن روز سازد راست صاحبدل که مشت خاک خود را گرد صحرای عدم سازد
8 چنین گر فکر دنیا خلق را خواهد فرو بردن به اندک روزی از قارون زمین را محتشم سازد
9 زچشم شور، صائب دوربینی می جهد سالم که در دارالقمار زندگی با نقش کم سازد