از شرم، حرص دلبری افزود از صائب تبریزی غزل 704

صائب تبریزی

آثار صائب تبریزی

صائب تبریزی

از شرم، حرص دلبری افزود ناز را

1 از شرم، حرص دلبری افزود ناز را کز دوختن گرسنه شود چشم، باز را

2 دارم امید آن که شود طبل بازگشت آواز دل تپیدنم آن شاهباز را

3 فریاد عندلیب ز گل شد یکی هزار بی پرده کرد، پرده بسیار، ساز را

4 از های های گریه من، چون صدای آب خواب غرور گشت گرانسنگ، ناز را

5 آهن دلان به عجز ملایم نمی شوند از اشک شمع دل نشود نرم، گاز را

6 دلهای بی نیاز نیندیشد از زیان پروای نقش کم نبود پاکباز را

7 گردد قبول خلق، حجاب قبول حق پوشیده کن ز دیده مردم نماز را

8 خامش نشین چو شمع که لازم فتاده است کوتاهی حیات، زبان دراز را

9 فرمان پذیر باش که از راه بندگی محمود شد ز حلقه به گوشان ایاز را

10 در محفلی که نیست می ناب، عارفان از زاهدان خشک شمارند ساز را

11 منعم مکن ز پرورش خویش چون هلال کافکنده ام چو مه به تمامی گداز را

12 سر می رود به باد ز افشای راز عشق صائب نهفته دار گهرهای راز را

عکس نوشته
کامنت
comment